آخرین اخبار
کد مطلب: 73818
چرا از امام حسن(ع) و حسين(ع) روايات اندکي در فقه نقل شده است
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 914

 مرحوم علامه سيد محمد حسين حسيني طهراني در کتاب انوار الملکوت (ج 2) در ضمن طرح مباحث نور ملکوت قرآن و دعا چنين مي نويسند:

هدف پيغمبر اين بود که تمام افراد را بدين سر منزل سعادت رهبرى کند؛ ولى حکومت بنى‏اميّه که علناً با قرآن مخالفت مى‏ کرد و از تفسير و تأويل مردم را نهى مى ‏کرد، و به خواندن فقط اکتفا مى‏ شد مسير پيشرفت مؤمنين را عوض نمود، و اگر قيام حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام نبود اصلًا در روى زمين اسمى از قرآن نمى‏ماند و حجّتى براى مردم نبود. مردم يکباره در ظلمات محض فرو رفته، بارقه ‏هاى اميد ايشان همگى خاموش و کسى جرأت بيان حقّ و فضايل اهل بيت را نداشت.

عجب است که از حضرت امام حسن مجتبى و حضرت سيّد الشهداء در فقه روايتى نقل نشده، و در ساير امور بسيار اندک است؛ و اين بواسطه تقيّه شديد بوده که مردم جرأت سؤال و يا کتابت را نداشتند، و روايات آنها با موت روات همگى از بين رفته است. و امّا از عائشه و أبوهريره و انس بن مالک و کعب الأحبار احاديث فراوان نقل کرده ‏اند. آيا آنها به پيغمبر از حسنين عليهما السّلام نزديک‏تر بودند؟ کلّا و حاشا! بلکه وضع حکومت ظلم چنان سخت شد که بيگانگان خود را منتحل به اسلام دانسته، و جگر گوشه ‏هاى حضرت رسول که قرآن در بيت آنها فرود آمده است مورد تعدّى حکومت ها زيست کردند و با غصب حقوق از دنيا رفتند.

حضرت أباعبدالله الحسين عليه السّلام که قيام فرمود فقط به علّت آن بود که حجاب جهل را از دل هاى مردم بردارد و تا روز قيامت آنها را روشن کند؛ و لذا بعد از آنکه طايفه ملائکه براى نصرت آمدند و حضرت جواب گفت، طائفه مسلمانان از جنّ آمدند فَقالُوا: يا سَيِّدَنا نَحنُ شِيعَتُکَ و أنصارُکَ فَمُرنا بِأمرِکَ! گفتند: اى آقاى ما و مولاى ما، ما جمعى از شيعيان و ياران تو هستيم به هر امرى که مى‏خواهى به ما امر کن.

تاآنکه مى ‏فرمايد: وإذاأقَمتُ بِمَکانِى فَبِماذا يُبتَلَى هَذاالخَلقُ المَتعُوسُ و بِماذا يُختَبَرُونَ؟! و اگر من در جاى خود بنشينم اين مردم زبون و واژگون شده به چه چيز امتحان گردند و (به چه چيزى) آزمايش شوند؟

و حضرت پاسخ هر يک از دوستان و ارحام که او را از حرکت منع مى‏کردند به طريق خاصّى بگفت؛ امّ سلمه بسيار دلش بسوخت و بگريست، چون پيغمبر کراراً او را از قضيّه طفّ آگاه کرده بودند.

امام و قرآن قابل تفکيک نيست‏

علامه طهراني تاکيد مي کند: امام حقيقت قرآن است و معلّم قرآن. قرآن بدون امام که معلّم است و محيط چه فائده‏اى دارد؟ قرآن بدون امام و معلّم صفر است؛ چون دين بر پايه بصيرت و عمل است، و بدون امام انسان چگونه به قرآن عمل کند؟ درست مانند نسخه ‏اى است که از طبيب بگيريم و هر کس مطابق سليقه خود نسخه را به دوائى خاصّ تفسير کند؛ اين عين هلاکت است.

پيغمبر فرمود: إنِّى تارکٌ فيکُمُ الثَّقَلَينِ: کِتابَ اللهِ و عِترَتِى؛ لَن يَفتَرِقا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الحَوضَ. اصلًا امام و قرآن قابل تفکيک نيست. کسى که بگويد: کَفانَا کِتابَ اللهِ معني اش طرد و نقض کتاب الله است نه اخذ کتاب الله؛ چون کتاب الله بدون امام کتاب الله‏ نيست، آن کتاب آراء و اهواء و تأويلات خودسرانه است. مگر حجّاج بن يوسف ثقفى که جنايات او تاريخ را سياه کرده است کتاب خدا را نمى‏خواند و بر خود تطبيق نمى ‏نمود و خود را اولى الأمر نمى‏دانست؟ امام جان و روح و حقيقت قرآن است؛ قرآن بدون امام حکم جسد بى‏روحى دارد، و حکم مشگى خشک و بى‏آب.

وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ

علامه طهراني با اشاره به اينکه در قرآن مجيد وارد است که: وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِه، [سوره الطلاق (65) قسمتى از آيه 3: [و کسى که توکّل بر خدا کند؛ پس خود خدا براى او کافى است؛ و حقّاً که خداوند أمر و تقديرش را مى‏رساند (و براى هر چيزى که أمر او تعلّق گرفته است؛ براى تحقّق آن نفوذ و قدرتش همراه است).] خاطر نشان مي کند: کسى که توکّل بر خدا دارد خدا مزد اوست؛ او خدا را دارد و بنابراين خدا براى او کافي است! ديگر به چه چيز نياز دارد؟ کسى که خدا را دارد همه چيز را دارد، و کسى که خدا را ندارد هيچ چيز ندارد.

حضرت سيّدالشّهداء عليه السّلام [در دعاى عرفه] مى‏فرمايد: تو آن ذات و وجودى هستى که انوار خود را در دل هاى اوليائت تابانيدى تا بدين وسيله تو را شناختند و توحيد تو را به جاى آوردند و تو آن کسى هستى که بيگانگان را از دل هاى محبّين خود دور ساختى تا اينکه جز تو کسى را دوست نداشته باشند و به غير تو روى نياورند. تو فقط انيس ايشان مى‏باشى در وقتى که خلائق آنها را به وحشت اندازند و تو آن کسى هستى که آنان را هدايت مى‏نمائى در جائى که نشانه ‏هاى معرفت براى آنان نمايان شود، چه چيزى را بدست آورده کسى که تو را از دست داده است و چه چيزى را از دست داده کسى که تو را بدست آورده است. بدبخت و بيچاره است آنکه به غير تو رضايت دهد و او را بر تو ترجيح دهد. و زيان کار آن کسى که از جانب تو به سمت ديگرى روى گردان شود، چگونه به غير تو اميد داشته باشيم درحالي که تو هيچ گاه احسانت را قطع ننمودى و چگونه از غير تو درخواست شود درحالي که تو هيچ گاه عادت خود را در منّت بر نعمت هاى خود بر ما تغيير نداده‏اى.

اى کسى که به دوستداران خود لذّت شيرينى انس و قرب خود را چشانيده پس آنان در پيشگاه او به حال توقّعِ زياده ايستاده‏اند. و اى کسى که بر قامت اولياء خود لباس هيبت و جلال و عظمت خود را پوشانده پس آنان در پيشگاه او به حال استغفار و طلب عفو و بخشش قرار گرفته‏اند. تو قبل از اينکه ديگران ياد تو را کنند، ياد مى‏کنى و قبل از توجه عبادت کنندگان ابتداء به احسان مى‏نمائى. و قبل از درخواست تقاضا کنندگان مبادرت به عطاء و بخشش مى‏کنى و تو بخشنده‏اى پيش از آنکه قرضمندان از تو تقاضاى رفع عسر و تنگدستى نمايند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس